ساعت 0900 روز 30/7/45 راننده نظام اماني به نام رضا به طور خصوصي اظهار ميداشت روز قبل خانم نخستوزير كه به اتفاق مادرش با اتومبيل من به خياطي ميرفتند بين راه اظهار داشت آقاي هويدا براي مدت يك ماه از شاهنشاه كسب اجازه نمودهاند كه به اتفاق به اروپا مسافرت نماييم. مادرش گفت موقع مراجعت باز هم نخستوزير خواهد بود يا خير؟ خانم نخستوزير گفت مثل اينكه اگر هم باشد براي مدتي كوتاهي زيرا روزي كه نخستوزير مريض بود شاهنشاه به عيادتش تشريف فرما شده بودند من كم و بيش از فرمايشات شاهنشاه فهميدم كه عمر نخستوزيري هويدا بايد نزديك به اتمام باشد. مادرش اظهار داشت من نميدانم چه بگويم نظام امامي ميگويد با وجود اينكه آقاي هويدا داماد من است ولي من در تمام عمر نخستوزيري از اين بيمصرفتر نديدهام و نميدانم چرا شاهنشاه به ديدن چنين شخصي ميآيند خانم نخستوزير گفت اين هم يك جورش است كه شاهنشاه به اشخاص بيعرضه احترام ميگذارد. سپس از خانم نخستوزير سؤال شد تاريخ مسافرت چه وقت است؟ اظهارداشت تا پانزدهم آبان خواهيم رفت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر